بسم الله الرحمن الرحیم
باعرض سلام وآرزوی قبولی طاعات وعبادات شما عزیزان
لازم به ذکراست که کپی برداری از مطالب وبلاگ(نوشته ها-عکس ها و.....) بلامانع بوده و امیدوارم ماراهم درثواب آن بهره مند سازید
یاحق
بسم الله الرحمن الرحیم
باعرض سلام وآرزوی قبولی طاعات وعبادات شما عزیزان
لازم به ذکراست که کپی برداری از مطالب وبلاگ(نوشته ها-عکس ها و.....) بلامانع بوده و امیدوارم ماراهم درثواب آن بهره مند سازید
یاحق
بسم الله الرّحمن الرّحیم
باعرض سلام وباآرزوی قبولی طاعات وعبادات
ازشمابازدیدکنندگان عزیز وگرامی تشکرمیکنیم که به این وبلاگ تشریف فرما شدید.
ازشماخواهشمندیم به جهت ساختن وبلاگی ارزشمند،باارائه ی نظرات خویش(پیشنهادات--انتقادات) مارایاری فرمایید.
**باسپاس فراوان**
یاحق
امام صادق (ع) فرموده است :
«هرگاه از قدرتمند ، یا چیز دیگری ناراحت و اندوهناک شدید ،
ذکر
« لاحول و لا قوه الا بالله »
را زیاد تکرار کنید، زیرا این ذکر کلید گشایش
هرگونه گرفتاری و ناراحتی است ، و گنجی است از گنجهای بهشت.»
و نیز فرمود :
رسول اکرم (ص) فرمود: « ذکر « لا حول و لا قوه الا بالله » نود و نه درد را شفا
می دهد که ساده ترین آنها اندوه است.»
و نیز فرمود: « در شب معراج ابراهیم خلیل بر من گذر کرد ، و گفت: به امتت امر
کن در بهشت، بسیار درخت نشاء نمایید که زمینش وسیع و خاکش پاک است.»
گفتم « نشاء بهشت » چیست ؟
پاسخ داد :
« لا حول و لا قوه الا بالله»
کنزالعمال، ج10، ص143، ح28731
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا که منتظر هستم
کسی به فکر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای کشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم
من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
کسی که با تو بماند به جانت آقا نیست
ب برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست
خداوند جوی می و انگبین همان چشمه ی شیر و ماء و یقین اگر چشم داری به دیگر سرای به نزد نبی و علی گیر جای گرت زین بد آید گناه منست چنین است و این دین و راه من است برین زادم و هم برین بگذرم چنان دان که خاک پی حیدرم دلت گر به راه خطا مایلست ترا دشمن اندر جهان خود دلست نباشد جز از بی پدر دشمنش که یزدان به آتش بسوزد تنش هرآنکس که در جانش بغش علی است ازو زارتر در جهان زار کیست نگر تا نداری به بازی جهان نه برگردی از نیکی ات پی همرهان همه نیکی ات باید آغاز کرد چو با نیکنامان بوی همنورد از این در سخن چند رانم همی همانا کرانش ندانم همی
نفس امّاره مرا اهل خطا کرد خدا
غفلت از تو بنگر باز چها کرد خدا
پرده انداخت میان من تو این دنیا
این عجوزه چه مرا از تو جدا کرد خدا
تا هلال رمضان بار دگر ظاهر شد
لب این بنده ی شرمنده صدا کرد خدا
چشم وا کردم و دیدم که کنارت هستم
لطف تو باز مرا اهل دعا کرد خدا
لقمه ی عفو تو این عبد گنهکارت را
بر سر سفره ات انگشت نما کرد خدا
من کجا؟ ناله کجا؟ اشک کجا؟ دل را باز
روضه ی کرببلا اهل بکا کرد
این که بخشیده شدم کار حسین است فقط
باز هم روضه ی ارباب چها کرد خدا
پیش زینب، سر او را که روی نیزه نشاند
بدنش را وسط دشت رها کرد
ای سراپا معصیت بس کن دگر بد باختی
خویش را در منجلابی از گنه انداختی
هرچه تو بد کرده ای من پرده پوشی کرده ام
این منم که دوستت دارم ولی نشناختی
آنقدر دلواپست بودم که دور از من شدی
بردی از یادم به دنیای خودت پرداختی
تنگ یا رب گفتنت بود این دلم بی معرفت
کاش چشمی سوی من یک لحظه می انداختی
هی تو را خواندم بیایی بین آغوشم ولی
پشت کردی بر من و بی وقفه هی می تاختی
من فقط خیر تو را میخواستم ای بی وفا
با همه دنیا به غیر از عاشق خود ساختی...
یک بغل احسان برای تو مهیا کرده ام
گرچه بد بودی ولی باتو مدارا کرده ام
شاعر : علی اکبر نازک کار
روز مـحشر پـرسیـد ز مـن رب جلی
گلی تنها تر از تو من ندیدم، تویی که دلربایی
به هر جا وصف رویت را شنیدم، گلی از کبریایی
به پهلو هر گلی صد خار دارد، دلی بس زار دارد
گل بی خار چون تو کس ندیده، پر از مهر و صفایی
همه مشتاق دیدار تو هستیم، ولی بی باده مستیم
به فعل بد دل گل را شکستیم، گل نرگس کجایی؟
همه از عطر روی گل بگوییم، ولی گل را نبوییم
به حرمان راه دیگر را بپوییم، بده ما را رهایی
شراب عشق تو هر کس که نوشد، دل از غیر تو پوشد
بده از جام خود ای گل شرابی، که دل گیرد جلایی
مکرر از وفای تو سرایم، ولی خود بی وفایم
بکامم جرعه ای ده از وفایت، که بحری از وفایی
مدام از مهر او گویی سعادت، رها کن این حکایت
ندارد گفته ات دیگر صداقت، به گل کردی جفایی
ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی
چه کنم که هست این ها گل باغ آشنایی
همه شب نهاده ام سر چو سگان بر آستانت
که رقیب در نیاید به بهانه ی گدایی
مژه ها و چشم شوخش به نظر چنان نماید
که میان سنبلستان چرد آهوی خطایی
ز فراق چون ننالم من دلشکسته چون نی
که بسوخت بند بندم زحرارت جدایی
سر برگ گل ندارم ز چه رو روم به گلشن؟
که شنیده ام زگل ها همه بوی بی وفایی
به کدام مذهب است این، به کدام ملت است این
که کشند عاشقی را که تو عاشقم چرایی
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند
که تو در برون چه کردی؟ که درون خانه آیی
به قمار خانه رفتم، همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم، همه زاهد ریایی
در دیر می زدم من که ندا ز در درآمد
که درآ، درآ عراقی، که تو آشنای مایی
*فخرالدین عراقی*
آقا نگاهت جای آهوهاست، می دانم
دستان پاکت مثل من تنهاست، می دانم
آقا دلت در هیچ ظرفی جا نمی گیرد
جای دل تو وسعت دریاست ، می دانم
می آیی و با دستهایت پاک خواهی کرد
اشکی که روی گونه مان پیداست ، می دانم
برگشتنت در قلب های مرده مردم
همرنگ طوفانی ترین دریاست ، می دانم
جای سرانگشتان پر نورت در این ظلمت
مانند رد باد بر شنهاست ، می دانم
در باور کوتاه این مردم نمی گنجد
وقتی که بیایی اول دعواست ، می دانم
ای کاش برگردی که بعد از این همه دوری
یک بار حس بودنت زیباست ، می دانم
آقا اگر تو برنمی گردی دلیل آن
در چشمهای پر گناه ماست ، می دانم
کی بازمیگردی ، برایم بودن با تو
زیباترین آرامش دنیاست ، می دانم
تو باز می گردی اگر امروز نه ، فردا
از آتشی که در دلم پیداست ، می دانم
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند: مَن سَرَّهُ أن یَستَجیبَ اللّه لَهُ عِندَ الشَّدائِدِ وَالکَربِ فَلیُکثِرِ الدُّعاءَ فِى الرَّخاءِ
هر کس دوست دارد خداوند هنگام سختى ها و گرفتارى ها دعاى او را اجابت کند، در هنگام آسایش، دعا بسیار کند.
(نهج الفصاحه، ح 3023)
براستی که قدرتی بالاتر از قدرت خداوندتعالی وجودندارد